بيش از دوهزار سال است كه غرب و شرق به قدرت موسيقي در برانگيختن احساسات اذعان كردهاند. به حدي كه كساني كه دغدغه حفظ امنيت دولت را داشتهاند موسيقي را خطرناك تلقّي كردهاند. اما تشريح اين امر كه موسيقي چگونه چنين تأثيري بر ما ميگذارد بسيار دشوار است. فهم دليل اين امر چندان سخت نيست. قديميترين و رايجترين نظريههاي غربي هنر، هنر را تقليد طبيعت ميدانند. اما موسيقي تماماً با اين تعريف سازگار نيست. موسيقي قادر به بازنمايي اشكال و رنگها يا توصيف جهان در قالب واژگان نيست و توانايياش در تقليد اصواتي كه در عالم طبيعت وجود دارند سهم بسيار كوچكي است. اما اين قالب هنري غيرمفهومي و غير تقليدي كه مجموعهاي از اصوات نظام يافتهاست به نحو معيني تجربيات زيبايي شناسانهاي فراهم ميآورد كه در ابعاد و مراتب مختلف داراي ارزشند